پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، «مهسا امینی» دختر جوانی که روز 22 شهریور به همراه خانوادهاش به تهران سفرکرده بود، به دلیل پوشش نامناسبش در نزدیکی ایستگاه «مترو حقانی» توسط گشت ارشاد مورد تذکر قرار میگیرد و سرانجام در جلسه توجیهی مربوط به موضوع حجاب در خیابان «وزرا» دچار حمله قلبی میشود و پس از چند روز در بیمارستان «کسری» فوت میکند.
اما این موضوع باعث روشن شدن آتش فتنه در شهرهای مختلف ایران بود، درواقع میتوان گفت شروعکننده این فتنه خانواده مهسا امینی بودند؛ چراکه بلافاصله آنها هرگونه بیماری مهسا امینی را تکذیب کردند و ادعای وارد شدن ضربه به سرش در جریان بازداشت وی توسط گشت ارشاد را مطرح کردند.
این در حالی است که پزشکی قانونی جمهوری اسلامی ایران، ۲۱ روز پس از مرگ مهسا امینی اعلام کرد که علت مرگ «اصابت ضربه به سر و اعضا و عناصر حیاتی بدن نبوده است.» اما «امجد امینی» ـ پدر مهسا امینی ـ صحت ادعاهای پزشکی قانونی را بهکلی رد کرد. او درباره سوابق بیماری دخترش گفت: «دروغ است! به خدا قسم [مهسا] هیچ نوع مریضی نداشته و حتی درمانگاه هم نرفته، مگر برای سرماخوردگی ساده. او ورزشکار بود.» وی در عین حال گزارش «خبرگزاری فارس» مبنی بر «بیهوشی» چندباره دخترش در محل کارش را نیز رد کرده و گفت که مهسا «فقط دو ماه بود که در یک مغازه این پاساژ شاغل شده بود و چندین مورد بیهوشی در این مدت کوتاه عملاً امکانپذیر نبودهاست.»
همچنین «محمدصالح نیکبخت» ـ وکیل خانواده امینی ـ هم اعلام کرد که به علت «عدم مشورت» با پزشکان معتمد این گزارش را نمیپذیرد و بعد از اینکه اصل پرونده و نه بدل آن را بخوانند، میتوانند با نظر کمیسیون پزشکی مورد اعتماد خانواده آنچه موجب مرگ شده را اعلام کنند. او در ۱۰ مهر ۱۴۰۱ در مصاحبهای با روزنامه «اعتماد» گفته بود: «بر اساس اعلام پزشکان متخصص و کارشناسان مستقل، مرگ مهسا هیچ ارتباطی با بیماری قبلی ایشان که برداشتن یک خال یا غده کوچک در بالای چشم ایشان بوده، ندارد. ضمن اینکه مهسا در گذشته هیچ سابقه بیماری قلبی و عروقی و کلیوی نداشته است. نمیتوان مرگ آنی او را (یک ساعت پس از دستگیری) به بیماریهای قبلی و زمینهای ارتباط داد. خانواده او میخواهند بدانند، خونی که از پایین جمجمه پشت گردن و گوش او تراویدهاست، ناشی از چه نوع بیماری یا تروما (یعنی ضربه خارجی) است.
مهسا امینی به بیماری تیروئید هم مبتلا بود که با توجه به وضعیت آب و هوایی غرب ایران در آن منطقه رایج است اما این بیماری هم هیچ تأثیری در حادثهای که برای او به وجود آمده نداشته است!»
در تحلیل این واقعه لازم به ذکر است این موضوع را میتوان در کنار کلیپهای دروغین که چند ماه قبل در فضای مجازی علیه گشت ارشاد منتشرشده بود، میتوان گذاشت چرا که در این کلیپ به رفتارهای خشونتآمیز مأموران فراجا در مواجه با بیحجابان تأکید می شد. بازوی دیگر تقویتکننده این فتنه را رسانههای معاند و سلبریتی ها باید نامید چرا که فردی همچون «پرستو صالحی» حتی در زمانی که مهسا امینی در بیمارستان بود، مردم را دعوت به اعتراض و آشوب نمود.
با اعلام خبر فوت مهسا امینی، اولین تجمعها اطراف بیمارستان کسری که او در آن درگذشت، شکل گرفت. اما در ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ بهدنبال فوت مهسا امینی، اعتراضاتی آغاز شد. این اعتراضات از تهران به استان کردستان و در روزهای بعد به تمام استانهای ایران گسترش یافت. هرچند باید اشاره داشت سردار «محمد کوثری» درباره اعتراضات ۱۴۰۱ و ناآرامیهای رخداده در آن گفت: «مهسا امینی اسم رمز بود که ماجرا تا سه ماه ادامه پیدا کند. حوادث پارسال یک برنامه گسترده و حسابشده بود که بتوانند نظام را از بین ببرند.»
نتیجه این تحرکات فتنه گران این بود که کشور تا چند ماه روی آرامش به خود ندید و چه خونهایی که در این میان ریخته نشد و چه دختران معصومی که از سایه پدر محروم شدند و با اشک و ناله شبها سر بر بالین خود میگذارند.
حال دوباره به پرسش ابتدایی ارجاع داده میشود آیا مهسا امینی با سوابق بیماری و وابستگیهایی که به حزب «کومله» داشته است، کشته شد؟ یا با توجه به اینکه باعث به شهادت رسیدن دهها جوانمرد نازنین از این سرزمین همچون شهدایی «آرمان علی وردی» و «روحالله عجمیان»، و... افرادی را کشته است که حقیقتاً دیدن تصاویر پیکرهای زخمیشان دل هر انسان بامروت، مسلمان را به درمیآورد شده است.
فائزه معصومی، کارشناس رسانه
اشتراک گذاری: لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/85560