درحال بارگذاری

گروه: اجتماعی/ایران شناسه: ۹۵۵۴۰۲۷ خرداد ۱۴۰۳ - ۳۷ : ۱۱ بازدید: ۱۰۸۵۷دیدگاه: ۰

در باب تکامل قلبی، عقلی، عملی و ولایی انسان

در باب تکامل قلبی، عقلی، عملی و ولایی انسان شناخت انسان یکی از شریف‌ترین علوم است. انسان‌شناسی مبنای بسیاری از علوم است و مسائل بسیاری از علوم با شناخت ابعاد مختلف ظاهری و باطنی انسان مرتبط است. اندیشمندان و صاحب نظران با رویکرد های متفاوتی به شناخت انسان پرداخته‌اند و تلاش کرده‌اند تعریف جامعی از انسان ارائه بدهند تا او را از دیگر موجودات متمایز کنند.

پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، شناخت انسان[1] یکی از شریف‌ترین علوم است. انسان‌شناسی مبنای بسیاری از علوم است و مسائل بسیاری از علوم با شناخت ابعاد مختلف ظاهری و باطنی انسان مرتبط است. اندیشمندان و صاحب نظران با رویکرد های متفاوتی به شناخت انسان پرداخته‌اند و تلاش کرده‌اند تعریف جامعی از انسان ارائه بدهند تا او را از دیگر موجودات متمایز کنند. انسان‌شناسی دارای مفهومی عمیق و جامع و دارای لایه‌های مختلف وجودی است. دانشمندان برضرورت شناخت همه ابعاد وجودی انسان تأکید می‌کنند و تربیت انسان را متوقف بر شناخت ابعاد مختلف وجودی انسان می‌دانند.

صاحبان خرد و اندیشه با توجه به ابعاد وجودی و نظام رفتاری انسان، و اصیل شمردن هر بُعد از آن ابعاد و تأکید بر رشد و کمال انسان، چهار نظریه در باب تکامل انسان مطرح نموده اند که در مباحث زیر به آن ها خواهیم پرداخت.

 

1- رشد و تکامل انسان در سایه تکا مل قلبی( روحی و روانی)

گروهی از انسان‌شناسان با محور قرار دادن قلب و بُعد روحی انسان، رشد و تکامل برای انسان را در تکامل روحی وروانی اوخلاصه کرده‌اند وتکامل ورشد انسان در سایرابعاد را قابل منحل شدن دراین بخش می‌دانند.

طرفداران این نظریه، عمدتاً عرفا و متصوفه و اشراقیون هستند. اینان معتقدند هر کس باید به صورت فردی راه کمال را بپیماید و نادرستی آن را پیدا کند؛ به عبارت دیگر یافت و دریافت قلبی و درونی ملاک درک است و روش رسیدن به حقایق هم تهذیب نفس و اشراق می‌باشد. به همین دلیل گاهی از این نظریه تکامل به «تکامل عرفانی» هم تعبیر می‌گردد.

مباحث عرفانی بر محور عشق و محبت دور می‌زند. از دید عرفا، عشق نه تنها انسان را به کمال می‌رساند، بلکه کمال عالم هستی و تک تک اجزای آن نیز مرهون عشق و جاذبه‌ای است که در آنها نهفته است.

عرفا جوهره انسان و «من» حقیقی هر کس را آن چیزی می‌دانند که از آن تعبیر به قلب یا دل می‌کنند. دل مرکز عشق، احساس و خواست انسان است، همان گونه که عقل مرکز اندیشه، تفکر و حساب‌گری است. عرفا، برای عقل ارزش زیادی قائل نیستند، به دل خیلی بها می‌دهند و عشقی که در این دل هست را مهم می‌شمارند.

عشق عارف، عشقی است که اولاً:درانسان اوج می‌گیردتا به خدا می‌رسد ومعشوق حقیقی عارف فقط خداست. ثانیاً: عشقی که عارف می‌گوید منحصر به انسان نبوده و در همه موجودات، جریان دارد. اصلاً حقیقت، عشق است و آنچه غیر از عشق می‌بینی مجاز است.[2]

 

2- تکامل عقلی

گروهی دیگر از نظریه‌پردازان و انسان‌شناسان با محور قرار دادن عقل و بُعد ذهنی انسان، رشد و کمال برای انسان را در تکامل عقل و اندیشه او جست‌وجو می‌کنند.

طرفداران این نظریه عمدتاً فلاسفه و حکما هستند. اینان معتقدند که رشد و توسعة وجودی انسان، در توسعه و تکامل قوة عاقله و اندیشة اوست. به همین دلیل گاهی از این نظریه به «تکامل فلسفی» هم تعبیر می‌گردد.

نگاهی که فلاسفه به کمال دارند بی‌ارتباط با سایر نظرات و دیدگاه‌هایشان نیست. آنها کمال را همان‌گونه معنا می‌کنند که انسان و حقیقت انسان را معنا کرده‌اند. حقیقت انسان از نظر فلاسفه، عقل و قوه عقلانی اوست؛ یعنی نیرویی که انسان به وسیله آن می‌اندیشد و حقائق جهان هستی را درک می‌کند. لذا کمال انسان نیز به کمال همین قوه و نحوه تغییراتی است که در حوزه فکر و اندیشه صورت می‌گیرد.

 

3- تکامل عملی

گروهی دیگر از نظریه‌پردازان و انسان‌شناسان با محور قرار دادن حس و جسم و بُعد ظاهری و فیزیکی و مادی انسان، رشد و کمال او را هم محصور در ابعاد ظاهری می‌دانند. در این نظریه این حواس هستند که از جمله ابعاد اصلی و ذاتی انسان تلقی شده و ابعاد عقلی و روحی به تبع آن شکل می‌گیرند و ماهیت خود را مدیون حواس و عمل متناسب با آنها هستند.

طرفداران این نظریه عمدتاً دانشمندان علوم تجربی و یا حسّیون می‌باشند. کسانی که در پیش فرض خود در مورد جهان هستی، وجود را منحصر به ماده می‌دانند، به انسان هم که می‌رسند، جز ماده و احیاناً ماده‌ای پیچیده از انسان تصور دیگری ندارند. به همین دلیل، کمالی که برای انسان ترسیم می‌کنند. در نهایت پیمودن مراحل مختلف ماده و رسیدن به مراتب پیچیده آن است؛ در حالی‌که در تکامل قلبی و عقلی، پیش فرض طرفداران، مخلوق بودن هستی و انسان و نیز دو بُعدی بودن (جسم و روح) انسان است.

بر اساس این نظریه، انسان‌ها حواس خود را به کار گرفته و دست به اقدام و عمل می‌زنند و همین عمل زیر بنای تکامل آنها قرار می‌گیرد. اگر انسان‌ها دست به کاری نمی‌زدند، نه تنها به شناختی نمی‌رسیدند، بلکه قادر به زندگی هم نبودند. انسان در تجارب روزانه خود هر چه را که برایش در مبارزه علیه طبیعت ضروری بوده، فرا گرفته است و در جریان عمل است که با پدیده‌های پیرامون خود روبه‌رو می‌شود و به تدریج به سر منزل شناخت و تکامل راه می‌یابد.

 

4- تکامل ولایی  

نظریه تکامل ولایی، ضمن نقد سه نظریة قبلی و به ویژه با توجه به اینکه هر یک از اینها، در واقع تکامل انسان را از یک بُعد دیده و سایر ابعاد را مغفول عنه قرار داده‌اند، تلاش بر آن دارد که نظریه‌ای ارائه دهد که در عین پوشاندن نارسایی‌های نظریات پیشین، نقاط قوت آنها را هم داشته باشد.[3]

 

نقد نظریه‌های تکامل

1- نقد تکامل قلبی

همین‌طور در ارتباط با نظریة تکامل قلبی یا عرفانی هم توجه به این نکته ضروری است که مکتب عرفان هم مانند فلسفه تنها یک بعد از وجود انسان، یعنی قلب و روح او را مورد توجه قرار داده و دو بُعد مهم دیگر، یعنی بُعد عقل و رفتاری انسان را به فراموشی سپرده است. به هر حال اگر حقیقت انسان از سه بُعد قلبی، عقلی و رفتاری؛ تشکیل شده، باید تلاش کرد تا نقش هر سه بُعد را در تکامل لحاظ نمود و در قالب یک نظام، جایگاه هر یک از این عوامل را معین کرد.

استاد شهید مطهری در نقد نظریه عرفا درباره انسان کامل به بیان برخی آثار و لوازم منفی این دیدگاه پرداخته و ضرورت نگاه جامع‌تر به مسئله تکامل را یادآور شده‌اند.

از نگاه استاد، تک بُعدی نگری عرفا سبب شده تا آنها از نقش عقل و فعالیت‌های عقلی و عملی در تکامل انسان غافل شوند، بلکه برخی ازآنها به تحقیر عقل پرداخته و گاه تا حد بی‌اعتبار دانستن عقل پیش رفته‌اند. در حالی که اگر قلب و شور و عشق باطنی در تکامل انسان مؤثر است، عقل و تفکر و سنجش و محاسبه نیز به نوبه خود برای موفقیت انسان لازم است و لهذا تهذیب و تزکیه نفس هرگز نمی‌تواند بهانه‌ای برای ترک تحصیل و تحقیق و مطالعه و دانش‌اندوزی به شمار آید. بلکه عشق ورزیدن، تفکر کردن و رفتارهای عینی و عملی صحیح، هر سه در کنار یکدیگر زمینه‌ساز رشد و تکامل انسان است.

 

2- نقد تکامل عقلی

در خصوص نظریه تکامل عقلی یا فلسفی که از طرف فلاسفه مطرح شده هم از مجموع سخنان فلاسفه می‌توان چنین نتیجه گرفت که دیدگاه آنها ناقص بوده و ناظر به همه کمالات انسانی نیست بلکه تنها برخی از کمالات انسانی را مورد توجه قرار می‌دهد، زیرا همان‌گونه که قبلاً بیان شد انسان دارای سه بُعد تمایلات قلبی، تفکرات عقلی و رفتارهای عملی است و کمال واقعی انسان منوط به رشد هماهنگ این سه بُعد وجودی او با یکدیگر است. لذا تغییراتی که تنها در یک بُعد از وجود انسان، مثلاً عقلی یا قلبی، صورت می‌گیرد اگر چه ممکن است بخشی از کمال را برای انسان به ارمغان آورد اما قطعاً زمینه‌ساز تحقق همه مراتب کمال نیست و نمی‌تواند کمالی جامع و فراگیر را نتیجه بدهد.

انسان کامل فلاسفه، انسان ناقص است، نه انسان کامل، یعنی تنها قسمتی از کمال را دارد، زیرا فلاسفه برای عقل اصالت قائل شده و همه کمالات انسان را در کمال عقلی او جست‌وجو کرده و سایر جنبه‌های کمال را نادیده گرفته‌اند.

 

 3- نقد نظریه تکا مل عملی

نظریه تکامل عملی با واقعیت و حقیقت انسان سازگار نیست، چرا که بخشی مهم از وجود انسان، یعنی بُعد غیر مادی آن را نادیده گرفته است. علاوه بر این، و بر فرض نادیده گرفتن این نقص، تنها به تکامل جسمی و مادی که بُعدی از وجود انسان است پرداخته و در واقع نوعی جزئی‌نگری است.[4]

 

تبیین تکامل ولایی

1- عبودیت

محور نظریه تکامل ولایی، «عبودیت» است . وقتی گفته می‌شود هدف از آفرینش انسان عبادت است، بعضی گمان می‌‌برند که منظور از آن صرفاً انجام اعمال و مناسکی است که به نام دعا تحقق می‌پذیرد مانند نماز، روزه و اذکار گوناگون. اما آیا حقیقت عبادت و پرستش همین است؟ مسلماً نه، چه آنکه دعا و نیایش جزیی از عبادت به شمار می‌روند. طبق جهان بینی قرآن هر حرکت و عمل مثبتی که از انسان صورت می‌گیرد به شرط آن که به انگیزه قرب ربوبی و براساس ارزش‌ها و تکالیف الهی باشد، عبادت است. خلاصه هدف آن است که همه کارها و اعمال و رفتار انسان، الهی شود؛ یعنی انسان به مرحله‌ای برسد که حتی خوردن، خوابیدن و زنده ماندن و مردنش همه و همه برای خدا باشد.

 

 2- انانیت

خودپرستی به معنای پیروی از میل و خواهش‌های نفسانی و بی‌اعتنایی به حق و حقیقت است. یک فرد خودپرست همواره به دنبال هوا و هوس‌های خویش است و تنها به آمال و آرزوهای خود فکر می‌کند. از این رو با هر امری که با میل و طبعش سازگار نباشد مخالفت می‌کند و از هرچه که به سختی و تلخی آمیخته باشد پرهیز می‌نماید. برای افراد خودپرست هیچ چیز دشوارتر از عبادت پروردگار و سجده در پیشگاه خداوند متعال نیست، زیرا این کار، نوعی مخالفت با هوای نفس و کوچک ‌شمردن آن است.

در مرام خودپرستی، هوای نفس انسان جایگزین پروردگار و محور و مدار عالم می‌شود. لذا همه چیز با هوای نفس محک می‌خورد و تمامی امور با میل و خواهش‌های نفسانی سنجیده می‌شود.

خودخواهی دارای درجات و مراتب مختلفی است که بالاترین مرتبه‌اش خودپرستی است. اگر با این صفت زشت مبارزه نشود به تدریج شدت می‌یابد و به حدی می‌رسد که نفس اماره را معبود قرار می‌دهد و به پرستش او مشغول می‌شود.[5] خداوند متعال درباره چنین فردی می‌فرماید: أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا: آيا آن كس كه هواى [نفس] خود را معبود خويش گرفته است ديدى آيا [مى‏ توانى] ضامن او باشى.[6] پس می‌توان نتیجه گرفت که خودپرستی ام‌الفساد و ریشه همه رذایل است.

 

ابزارکمال درنظریات چهارگانه تکامل

ابزار کمال چیست و انسان بر چه پایه و اصلی می‌تواند به کمال برسد؟ در این‌باره، بسته به دیدگاه‌های مختلف در مورد تکامل انسان و پیش فرضی که راجع به حقیقت انسان دارند، ابزارهای مختلفی برای کمال او مطرح می‌گردد.

 

1- ابزار کمال در نظریه تکا مل عقلی

از آنجا که از دیدگاه فلاسفه، ذات و جوهر انسان همان عقلش است و به عبارتی از میان ابعاد وجودی او اصالت با عقل است و غیر از عقل هر چه هست، خارج از ذات و در حکم وسیله و زمینه و اغراض است و در واقع «من» حقیقی انسان به قوة تفکر و استدلال او برمی‌گردد، قطعاً کمال او هم منوط به کمال عقل اوست. بر همین اساس است که فلاسفه ابزار کمال انسان را روی آوردن به برهان و منطق دانسته و همگان را به تفکر و تعقل دعوت می‌کنند. از نظر آنها، اگر انسان بخواهد به مقام انسان کامل برسد باید با پای منطق و با ابزار استدلال و قیاس و صغرا و کبرا چیدن و فکر کردن قدم در این راه نهد. در این صورت پایان راه آن است که انسان تبدیل به جهانی از اندیشه و فکر می‌شود .

 

2- ابزار کمال در نظریه تکامل قلبی

از دیدگاه عرفا، «من» انسان را عقل و فکر او نمی‌سازد بلکه عقل و فکر یک ابزارند و «من» حقیقی هر کسی آن چیزی است که از او به دل تعبیر می‌شود. مقصود از دل هم یعنی مرکز احساسات و خواست‌ها. عارف برای احساس و برای عشق، که قوی‌ترین احساس‌ها در انسان است، ارزش و اهمیـت زیادی قائل است. عشق عارف عشق الهی است و معشوق او خداست و دل یعنی همان مرکز عشق الهی.

در این صورت طبیعی است که کمال انسان در گرو تکامل بُعد ذاتی او، یعنی دل و قرار دادن او در مسیر رشد و ترقی می‌باشد. به همین دلیل است که عارفان برای ایجاد تحول در انسان، او را به مراقبت از دل و اصلاح و تهذیب نفس فرا می‌خوانند. به اعتقاد عرفا، راه رسیدن به کمال علم و سواد و صغرا و کبرا و مقدمه و نتیجه و استدلال نیست، بلکه توجه به دل است.

 

3- ابزارکمال در نظریه تکا مل عملی

در نظریه تکامل عملی که گاهی تکامل مادی، جسمی و حسی هم تعبیر می‌شود، بُعد جسمی و حسی انسان اصیل شمرده می‌شود و جزء ابعاد ذاتی تلقی می‌گردد و سایر ابعاد، وجودی زمینه‌ای و ابزاری و یا تبعی دارند. آنچه که اساس شکل‌گیری افکار و روحیات انسان می‌شود به حواس انسان و به تبع آن به تجربه و رفتارهای ظاهری و قابل مشاهده برمی‌گردد که در مراتب بعدی منجر به چهره‌های پیچیده‌تری گردیده و سایر ابعاد وجودی انسان را می‌سازد.

 

4- ابزار کمال در نظریه تکامل ولایی

براساس نظریه تکامل ولایی،ابزارکمال«تولی وتبری»است.«تولی به ولایت الهی» و«تبری ازولایت غیرالهی».

«تولی» در لغت به معنای دوستی همراه با تبعیت است، البته تبعیتی که آگاهانه و عاشقانه باشد و هدف مشخصی را دنبال نماید.

تولی (یا تولا) از جمله کلید واژه‌های اندیشه دینی، به ویژه در مذهب امامیه است. منظور از «تولی» نوعی ارتباط عاطفی است که در یک زمینه فکری مشترک میان افراد برقرار می‌گردد. البته طرفین این ارتباط هم سطح نیستند. بلکه یکی در موضع ولایت، رهبری و سرپرستی و دیگری در موضع پذیرش، تبعیت و رهبری شدن است. در ضمن عاطفه از شناخت جدا نیست، بلکه هم در تکوین شناخت مؤثر است و هم در پیدایش خود از شناخت تأثیر می‌پذیرد. بر این اساس منظور از تولی، معنای وسیعی است که بر سر سپردگی مبتنی است. به عبارت دیگر تولی نوعی دل سپردگی مبتنی بر سرسپردگی است که نه تنها وجه سیاسی و عاطفی را شامل می‌شود، بلکه تمام وجوه اندیشه و عمل انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

کاربرد تولی وریشه‌های آن درمتون اسلامی نشان می‌دهد که این واژه به خودی خود دارای بار ارزشی نیست و در هر دو مورد تولای حق و تولای باطل به کار رفته است.

بنابراین تولی به ولایت الهی، به معنای تسلیم شدن در برابراراده الهی و چنگ زدن به ریسمان محبت اوست. این محبت و دل سپردگی و سرسپردگی، اصل و اساس تکامل انسان است و بر پایه آن دست یافتن به همه مراتب کمال امکان‌پذیر می‌شود.

تولی به ولایت الهی هنگامی به نحوکامل تحقق می‌یابدکه با تبری و بیزاری از ولایت طاغوت همراه باشد. زیرا ولایت الهی در ولایت طاغوت، همواره در نقطه مقابل و متضاد یکدیگرند و خروج از ولایت طاغوت، مقدمه ورود به ولایت الهی است.[7]

 

انسان کامل درنظریات تکامل

1- انسان کامل بر اساس نظریه تکامل قلبی

از دیدگاه عرفا انسان کامل کسی است که به حق رسیده و به لقاء الله پیوسته است؛ به گونه‌ای که تنها او را می‌بیند و جز او نمی‌یابد. انسان کامل خود را محوری در حق می‌داند که به مقام قرب‌ الهی رسیده و کثرات را در او منحل می‌بیند. همه چیز را جلوه حق تعالی و تجلی حضور او می‌بیند. از نظر عرفا گسترش و اشراف نورانی «من انسانی» بر جهان هستی و قرار گرفتن «من» در جاذب کمال مطلق که به لقاءالله منتهی می‌شود، شرط تکامل انسان است. این عرفان که مسیرش «حیات الهی معقول» و مقصدش، قرار گرفتن در جاذبة کمال مطلق به لقاء الله است به قرار گرفتن در شعاع جاذبیت او منتهی می‌گردد. عرفان الهی هیچ چیز حقیقی را از عالم هستی اعم از آنکه مربوط به انسان باشد یا غیر انسان، حذف نمی‌کند، بلکه همة عالم را با یک عامل ربانی درونی، صیقلی می‌نماید و شفاف می‌سازد و انعکاس نور و رحمت الهی را در تمامی ذرات و روابط اجزای این عالم نشان می‌دهد.

 

2- انسان کامل بر اساس نظریه تکامل عملی

از دیدگاه تجربیون و طرفداران تکامل عملی، انسان کامل کسی است که همة نیازهای او به طور کامل ارضا گردد و قطعاً همة تلاش انسان‌ها به صورت فردی و جمعی فراهم کردن زمینه‌های جواب‌گویی به این نیازهاست. بر اساس دیدگاه‌ مادی نیازهای انسان همگی جلوه‌ها و مراتب مختلف ماده هستند و ارضای آنها هم نتیجه‌ای متناسب با آن در پی دارد.

 

3- انسان کامل براساس نظریه تکامل عقلی

از دیدگاه فلاسفه، ذات و جوهر انسان همان عقلش است و غیر از عقل هرچه هست خارج از ذات انسان بوده و حکم وسایل و ابزار را دارد. به همین دلیل انسان کامل کسی است که این بعد ذاتی در او به مرحلة کمال رسیده باشد. انسان کامل یعنی انسانی که از لحاظ عقلی و قدرت اندیشه و تفکر به بالاترین درجة ممکن رسیده باشد و بتواند حقیقت هستی را تجزیه و تحلیل نماید.

 

4- انسان کامل بر اساس نظریة تکامل ولایی

طرفداران نظریه تکامل ولایی و به ویژه امام خمینی(ره) بر این اعتقادند که غایت جهان، «انسان کامل» است؛ یعنی اصولاً جهان خلق شده تا کارخانة انسان سازی باشد. بر این اساس سایر امور در حکم ابزار و زمینه، مقدمه و بهانة این هدف اصلی‌اند. به نظر امام خمینی(ره)، اگر در جهان خلقت امکان وجود و پرورش و تحقق انسان کامل نباشد، کل خلقت عبث بوده و مصحح نمی‌یابد و فاقد حکمت است و در یک چنین فرضی پوچ‌گرایی می‌تواند موضوعیت یابد. علاوه بر این سؤال‌هایی مانند اینکه: «چرا انسان و جهان خلق شده است؟ چرا زندگی به این نحو است؟ چرا انسان باید بمیرد؟ چرا به دنیا آمده‌ایم؟...» بی‌جواب می‌ماند. تنها بر اساس نظریة انسان کامل و امکان تحقق نظری و عملی و مصداقی اوست که می‌توان جوابی منطقی برای سؤال‌های فوق و توجیه مسائل خلقت پیدا نمود. بنابراین هدف از خلقت جهان، خلقت انسان و هدف از خلقت انسان هم تحقق انسانیت کامل و به فعلیت رسیدن استعدادهای اوست. انسان کامل سبب ایجاد عالم و نیز بقای آن است. علت ایجاد و بقای عالم، وجود انسان کامل است.

چون نظام هستی برای رسیدن به کمال خلق شده است و این هدف، نه تنها برای کل نظام که برای تک تک اجزاء و ذرات عالم هستی مطرح است، شایسته است محور مناسبی برای تحقق این امر انتخاب شود که رهبری حرکت این کاروان بزرگ به سمت هدف را بر عهده گیرد و مظهر اراده ربوبی مبنی بر هدایت کل مخلوقات شود. لذا انسان کامل، نه فقط حجت الهی بر انسان‌ها، بلکه امام و پیشوای همه اجزاء و ذرات جهان هستی بوده و عالم در سایه وجود او نظم و نظام یافته و حرکت منسجم خود به سوی کمال را دنبال می‌کند. این جایگاه ویژه سبب شده تا در روایات تأکید شود که اگر انسان کامل وجود نداشته باشد زمین و زمان بر هم خواهد خورد.[8] چنان که ابو حمزه گويد به امام صادق عليه السلام عرض كردم:« تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ؟ قَالَ: «لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ، لَسَاخَتْ: زمين بدون امام مي ماند؟ فرمود: اگر زمين بدون امام باشد فرو رود (و نظمش از هم بپاشد)».[9]

 

نظریه قرب و بُعد و تکامل

یکی از مبانی نظریه تکامل ولایی، تئوری قرب و بُعد است. مبتنی بر این تئوری آنچه که در تکامل انسان نقش اصلی را ایفا می‌کند. «تولی و تبری» است. انسان موجودی است مختار که نسبت به جهت‌گیری کلی خود، لزوماً باید موضع گیری نماید. انسان دو مسیر و دو محور در پیش دارد و به ناچار باید در یکی از آن دو مسیر قرار بگیرد و قرار می‌گیرد. یکی حق و دیگری باطل. انسان نمی‌تواند بی‌تولی و بی‌تبری باشد؛ انسان در هر حال یا تولی و ولایت حق را می‌پذیرد و از باطل برائت می‌جوید و یا بر عکس. انسان یا خدا را می‌پرستد و یا خود را. انسان یا عبودیت دارد و یا انانیت، یا اهل فجور است و یا اهل تقوا.

مبتنی بر جهان بینی الهی ازیک طرف انسان موجودی است مختار و مسئول که باید جواب‌گوی افعال خود باشد و از این طریق می‌تواند زمینة تصرف و تأثیرگذاری در عوالم سه‌گانه حیات انسان و حیات اجتماعی را فراهم سازد و بتواند مبتنی بر جهت‌گیری‌های خود، از طریق عالم معقول عالم مثال را متأثر سازد و از طریق عالم مثال به تعریف در عالم محسوس نائل آید و به همین ترتیب ابعاد وجودی و نظام رفتار خود را متناسب با اختیار اولیه متأثر سازد. و از طرف دیگر انسان متأثر از مشیت الهی و قوانین و سنن حاکم بر تاریخ بشری است که تحت ارادة حضرت باری‌تعالی است و هیچ موجودی را یارای گریز و فرار از آن نیست.

جمع این دو نگرش در جهان بینی الهی را می‌توان در قالب تئوری «قرب و بعد» مطرح نمود که براساس آن انسان مختار و فعال به میزانی که به ذات احدیت معرفت و آگاهی بالاتری را کسب کند و به مقام والای عبودیت و بندگی خداوند نائل آید، به همان میزان برعوالم سه‌گانة درونی خویش تسلط یافته و محیط بیرونی خویش و جامعه و تاریخ را هم می‌تواند تحت تأثیرافعال ارادی خود قرار دهد و بر عکس به هر میزان که در عالم مکدر و ظلمانی به دور از کمال حق ره بپیماید، این ظلمت، افعال وی را در درون و بیرون، متشتت ساخته و دوام تاریخی از وی سلب می‌شود.

جان کلام این که؛ فردي كه بتوان نام انسان را بر او گذارد، در هر موقعيتي كه قرار گرفته باشد و تحت هر شرايطي از شرايط فردي و اجتماعي واقع گردد و بالاخره هر بشري كه روي كره زمين زندگي مي كند، به حكم فطرت و به مقتضاي عقل به سوي كمال گام بر مي دارد. و از سوی دیگر كمال عملي انسان ناشي از كمال اخلاقي او است، زيرا عمل همان انعكاس و پرتو اخلاق است و به عبارت دقيق تر همه كارهاي انسان يك ريشه اخلاقي دارد و از همين جهت ما روحيات و صفات افراد را در طرز عمل آنها جستجو مي كنيم، البته ممكن است انسان به طور تصنعی عملي را برخلاف روحيات خود انجام دهد، اما بديهي است كه اين عمل جنبه استثنايي دارد و دوام پذير نيست، بنابراين براي اينكه اعمال و رفتار بشر خوب و كامل باشد بايد قبل از هر چيز غرائز حياتي تعديل گردد و روحيات و صفات عاليه در حال پرورش و نمو باشد. در نهایت آن که باید قبول داشته و باور کنیم؛ كمال عملي انسان نيز در سايه ايمان به خدا انجام پذير است.[10]

 

دکتر اسدالله افشار

 

منابع:

1- مطهری، مرتضی(1370).  انسان کامل، تهران: انتشارات صدرا.

2-کبیر، یحیی ،انسان شناسی (انسان کامل)، انتشارات مطبوعات دینی، قم، 1384.

3- نصری، عبدالله(   1379). فلسفه حکمت انسان، تهران:  مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.

4- طباطبایی، سید محمدحسین ( 1368).المیزان فی تفسیر القرآن، قم:  انتشارات اسلامی

5- افشار، اسدالله(1394) ، باز شناسی جایگاه انسان درنظام هستی ، تهران: سفيرارد هال.

6- رجبی، محمود (1379)، انسان شناسی، قم: مؤسسه‏ آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس‏سره .

7- حسن زاده آملی،استاد علامه حسن( 1380). انسانِ کامل از دیدگاه نهج البلاغه، تهران: بنیاد نهج البلاغه.

پی‌نوشت:

[1] - انسان از ریشه «انس» به معنای اُلفت‌گرفتن یا از «نسی» به معنای فراموشی است. انسان در اصطلاح حکما به «حیوان ناطق» تعریف شده‌است و مراد از نطق، ادراک عقلی حاصل از فکر و مانند آن است. از دیدگاه عارفان انسان آینه تمام‌نمای هستی و مظهر اسمای متقابل الهی مانند اسمای جمال و جلال است. انسان‌شناسی دانشی است که به احوال، ابعاد کلی و جزئی، فردی و اجتماعی انسان می‌پردازد و برخی از آن به علم النفس نیز یادکرده‌اند در این دانش به شناخت جان آدمی، فضیلت و رذیلت و سعادت و شقاوت او پرداخته می‌شود.

[2] - به لحاظ این‌‌که عارفان مسلمان از یک منظر فوق‌العاده و متعالی و در عین حال، جامع، از کمالات انسانی بحث کرده‌‌اند بدیهی است که ره‌آورد فکری آنان درباره مفهوم انسان کامل و از سایر کسانی که درباره انسانی کامل سخن گفته‌اند، جامع‌تر و متعالی‌تر خواهد بود. چنان‌که متفکر بزرگ شهید مطهری پس از طرح دیدگاه‌های مختلف درباره انسانی کامل می‌گوید: من اعتراف دارم که مکتب عرفان از تمام مکتب‌های قدیم و جدید، در باب انسان کامل غنی‌تر است؛ نه قدیمی‌ها توانسته‌‌اند به پایه اینها برسند و نه امروزی‌ها.

[3] - انسان کامل از دیدگاه: فارابی - عرفا - مولوی (متفکران اسلامی). هیات تحریریه موسسه مکاتباتی اسلام شناسی. تاریخ چاپ: ۱۳۶۱ هجری شمسی.

[4] - حیدر علوی نژاد؛ سید محمد(1382). افق‌های کمال. قم: بوستان کتاب.

[5] - پارسانیا؛ حمید (1383). هستی و هبوط (انسان در اسلام). ق: دفتر نشر معارف.

[6] - سوره فرقان/ 43.

[7] - سعیدی؛گل بابا ( 1378). انسان کامل (دو رساله ازشیخ محی‌الدین ابن عربی). تهران: انتشارات سلمانی.

[8] - نصری؛عبدالله(1378).  سیمای انسان کامل از دیدگاه مکاتب. تهران:  انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی.

[9] - الكافي (ط - دارالحديث)، ج‌۱، ص: ۴۳۷.

[10] - ابعاد سه گانه کمال انسان؛ از کمال فکری تا اخلاقی و عملی. خبرگزاری مهر/  دین و اندیشه. ۲۸ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۳۶ . کد خبر 2178099. 

دکتر اسدالله افشار

اشتراک گذاری:
  • لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/95540کپی شد

  • دیدگاه های ارسال شده شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زیان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
    • پربازدیدترین ها
    • شبکه های اجتماعی
    • بازار
    • آخرین اخبار
    سایت تجاریایران تک دکورفروشگاه طبیب