درحال بارگذاری

گروه: فرهنگ / حوزه قرآن و فعالیت های دینی/ایران شناسه: ۹۶۳۵۶۲۱ تیر ۱۴۰۳ - ۳۰ : ۱۹ بازدید: ۵۱۵۳دیدگاه: ۰

بررسی موضوع وحدت در دو دوره از زندگی حضرت علي(ع)

بررسی موضوع وحدت در دو دوره از زندگی حضرت علي(ع) هنگام‌ خلافت‌ علی(ع)، زمینة‌ اختلافات، تشدید گردیده‌ بود و پس‌ از آن‌ در دوران‌ خلافت‌ وی‌ بر اثر جنگ‌ها و حوادث‌ ناخواسته، شدت‌ بیشتری‌ پیدا کرد و به‌ همین‌ خاطر، مبارزه‌ با اختلاف‌ و دعوت‌ به‌ وحدت، در رأس‌ برنامه‌های‌ آن‌ حضرت‌ قرار داشت. اختلافات‌ و عداوت‌های‌ قبیله‌ای‌ که‌ در تاریخ‌ عرب‌ ثبت‌ گردیده، قرآن‌ مکرراً‌ به‌ آن ها اشاره‌ و از آنها منع‌ کرده‌ است‌.

پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، هنگام‌ خلافت‌ علی(ع)، زمینة‌ اختلافات، تشدید گردیده‌ بود و پس‌ از آن‌ در دوران‌ خلافت‌ وی‌ بر اثر جنگ‌ها و حوادث‌ ناخواسته، شدت‌ بیشتری‌ پیدا کرد و به‌ همین‌ خاطر، مبارزه‌ با اختلاف‌ و دعوت‌ به‌ وحدت، در رأس‌ برنامه‌های‌ آن‌ حضرت‌ قرار داشت. اختلافات‌ و عداوت‌های‌ قبیله‌ای‌ که‌ در تاریخ‌ عرب‌ ثبت‌ گردیده، قرآن‌ مکرراً‌  به‌ آن ها اشاره‌ و از آنها منع‌ کرده‌ است‌ و بسیاری‌ از آنها به‌ اختلاف‌ قومی‌ و قبیله‌ای‌ برمی‌گردد، در سوره‌های‌ آل‌ عمران‌ (103 - 105)، انفال‌ (43)، حجرات‌ (بیشتر آیات‌ آن) آمده‌ است. البته‌ آیات‌ بیشتری‌ هم‌ از قرآن‌ در زمینة‌ اختلافات‌ دینی‌ و عقیدتی‌ است‌ که‌ علی(ع) در آن‌باره‌ هم‌ سخن‌ گفته‌ است. این‌ اختلافات‌ هر چند بطور موقت، با آمدن‌ اسلام‌ فروکش‌ کرد، اما رسوبات‌ آنها باقی‌ بود و در تحولات‌ و حوادث‌ مهم‌ در طول‌ تاریخ‌ اسلام‌ نقش‌ داشت. اختلاف‌ عربی‌ قحطانی‌ و عدنانی، اختلاف‌ انصار و مهاجر که‌ پس‌ از اسلام‌ پیدا شد، اختلاف‌ خاندان‌ هاشم‌ و بنی‌امیه، اختلافات‌ قبائل‌ دیگر با هم، در هنگام‌ خلافت‌ علی(ع) بروز کرد پیش‌ از آن‌ هم‌ در روی‌ کار آمدن‌ خلفای‌ پیش‌ از علی(ع) تأثیر داشت‌ که‌ شواهد آن‌ در تاریخ‌ به‌ چشم‌ می‌خورد، علی(ع) وارث‌ این‌ رقابت های‌ قبیله‌ای‌ و دسته‌بندی‌های‌ سیاسی‌ بود.
علاوه‌بر همة‌ اختلافات‌ گذشته‌ پیش‌ از روی‌ کار آمدن‌ علی(ع) حادثة‌ قیام‌ مردم‌ علیه‌ عثمان‌ پیش‌ آمد که‌ از آن‌ به‌ «الفتنه‌ الکبری» نام‌ برده‌اند فتنه‌ای‌ که‌ مردم‌ را به‌ جان‌ هم‌ انداخت‌ و معاویه‌ حداکثر استفاده‌ را از آن‌ برد و علی(ع) را متهم‌ می‌کرد که‌ او محرک‌ قتل‌ خلیفه‌ است. این‌ شبهه‌ و فتنه‌ آنقدر بزرگ‌ و گسترده‌ بود که‌ نه‌تنها توده‌ مردم‌ که‌ خواص‌ را هم‌ فراگرفت‌ و شخصیت‌هایی‌ از صحابه‌ به‌ خاطر آن‌ از بیعت‌ با علی(ع) سرباز زدند. بخشی‌ از نامه‌ها و خطبه‌های‌ علی(ع) در رفع‌ این‌ شبهه‌ و در دفاع‌ از خودش‌ می‌باشد که‌ نه‌تنها دخالت‌ در وقوع‌ این‌ حادثه‌ نداشته‌ بلکه‌ تا توانسته‌ است‌ از جان‌ خلیفه‌ دفاع‌ کرده‌ است. بنابراین، علی(ع) در یک‌ چنین‌ جو‌ نا آرام‌ و متلاطمی‌ به‌ خلافت‌ رسید و هرچه‌ در برابر خود می‌دید اختلاف، دسته‌بندی، دو روئی، نفاق‌ و توطئه‌ بود. بنابراین‌ حق‌ داشت‌ که‌ تا این‌ حد دربارة‌ اختلاف‌ و وحدت‌ امت‌ سخن‌ بگوید.(1)  
با عنایت به آن چه بیان شد و از نگاه تحلیل گران در مقدمه بحث مورد استفاده قرار گرفت لازم است در این خصوص یادآور شویم که وحدت بین مسلمین دردو دوره از زندگی حضرت علی(ع) قابل بررسی است که در ذیل به آن دو دوره خواهیم پرداخت:
دوره اول پیش ازخلافت حضرت.
 دوره دوم پس ازخلافت.

 

1. دوره پیش از خلافت
مهم ترین عاملی که سبب شد حضرت پس ازجریان سقیفه ازاقدام نظامی علیه خلفا امتناع ورزد مصلحت حفظ نظام اسلامی بود، تا در سایه آرامش سیاسی وپرهیزازتفرقه ریشه نهال نو پای حکومت اسلامی استوارگردد. دکتر شریعتی دراین باره پس ازطرح نظریه های وحدت، بهترین نظریه راوحدت براساس سیره علی(علیه السلام) می داند«در این راه سوم که با حفظ اصول اعتقادی شیعی خودمان واختلافاتی که از نظر فکری و عملی با آنها داریم، می توانیم با آنها یار و همدست و متحد در برابر دشمن مشترک باشیم. این شعاروراهی است که برای اولین باردرتاریخ شخص علی بن ابیطالب اعلام کرده ووضع کرده است......این است که من معتقدم اسلام ماندن خودش را کمتر مدیون شمشیر علی وجهاد اوست وبیشتر مدیون سکوت او و تحمل اوست.شمشیردرکارخلق قدرت اسلام - بود- ،اما سکوت اودرکارماندن اسلام بزرگترین نقش راداشته است.اوبنیانگذارحفظ اختلافات اعتقادی خودمان است دربرابرمخالفت داخلی و وحدت خودمان و نیروهای اجتماعی خودمان دربرابردشمن خارجی.... این است که علی بنیانگذار وحدت است»(2) علی (ع)خود تصریح می کند که سکوت من حساب شده بود، من از دو راه، آن را که به مصلحت اسلام نزدیک تربود انتخاب کردم: در اندیشه بودم که آیا  با دست تنها، برای گرفتن حق خود به  پا خیزم ؟  یا دراین محیط خفقان زا و تاریکی که به وجود آوردند، صبر پیشه سازم ؟ که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان راتا قیامت وملاقات پروردگاراندوهگین نگه می دارد!. پس از ارزیابی درست، صبرو بردباری را خردمندانه تردیدم.پس صبرکردم درحالی که گویا خاردرچشم واستخوان در گلوی من مانده بود.»(3)
سیره امام علی(ع) درحوادث پس ازرحلت پیامبراکرم(ص) بهترین گواه برخیراندیشی، مصلحت جویی و وحدت طلبی آن بزرگواراست.(4) آنجا که دردمندانه شاهد به غارت رفتن میراث خویش شده،رفتار ناجوانمردانه قوم با خویشان پیامبر(ص)رادیده ولی به خاطرمصلحت عمومی امت نه تنها سکوت کرده و آرام می گیرد بلکه آستین یاری خلفا بالازده وبرترین جلوه ازخودگذشتگی وایثاررادرتاریخ به نمایش می گذارد.درتأییداین مطلب شهید مطهری درکتاب سیری درنهج البلاغه سخنی راازحضرت نقل می فرماید: «به خدا سوگند اگربیم وقوع تفرقه میان مسلمین و بازگشت کفر و تباهی دین نبود رفتارما با آنان ( اصحاب سقیفه ) طوردیگری بود».
حضرت پیش از عظیمت به سوی بصره درخطبه ای می فرمایند:«دیدم صبرازتفریق کلمه مسلمین و ریختن خونشان بهتر است، مردم تازه مسلمانند ودین مانند مشکی که تکان داده می شود کوچکترین سستی آن راتباه می کند و کوچک ترین فردی آن راتباه وارونه می‌نماید».ایشان درپاسخ شخصی که اشعاری مبتنی بر ذی حق بودن حضرت و ذم مخالفینش سروده بود که در واقع نوعی تحریک بود، وی را از  چنین کاری نهی کرده فرمودند برای ما سلامت اسلام و این که اساس اسلام  باقی بماند از هر چیزدیگر محبوب تر و با ارج تراست».(5)
امروزه دیگرنمی توان جنبه مصلحت جویی و وفاق گرایی و شکیبایی بیست و پنج ساله امیرمؤمنان در عهد خلفای سه گانه را نادیده گرفت،که اگر این نبود می بایست از آغاز دست به شمشیر برده و مخالفت آشکار کرده و بیعت کسانی را که می خواستند در برابر خلیفه اول با او بیعت کنند می پذیرفت و یا دست کم ازصحنه سیاست خلفا کنار می رفت و با انزوا گزینی همه حمایت های خود راازدستگاه حاکم دریغ می نمود.درحالی که هیچ یک ازاین دو راه را برنگزید بلکه برخود فرض دانست به رغم اختلاف ها به یاری وضع موجود شتافته وتا می تواند در اصلاح اموربکوشد.وبدین سبب بارها و بارهادرمواقع خطیربه دستگاه حاکم یاری رسانده ودرست ترین راه را به آنان نشان داده است.(6)
امام(ع) درنامه ای به مالک اشتر،هدف خود ازاین گونه رفتار را بازگو می کند:«درآغازدست خود باز کشیدم تا اینکه دیدم گروهی ازمردم ازاسلام روی برگردانده ومردم را به نابود ساختن آیین محمد فرا می‌خوانند دراین وقت ترسیدم که اگراسلام ومسلمانان را یاری نکنم،آنچنان رخنه یا ویرانی را درآن ببینم که مصیبت آن برمن سخت ترازدست رفتن حکومت شما باشدکه روزهایی چند است وچون سرابی نهان می شود ویا چون ابرگرد نیامده پراکنده می گردد.پس درمیان این آشوب وغوغا برخاستم تا باطل محوونابود شد ودین استوارگردید وبرجای خودآرام گرفت».(7)
در جریان شورای شش نفره ای که برای تعیین خلیفه پس از ترور عمرتشکیل شد گرچه هواخواهی و غرض ورزی بعضی ازحاضران در انجمن سبب شد باردیگر امر خلافت به بیراهه رود، ولی آن حضرت همچنان به استراتژی مدارا و مسالمت خود ادامه داد. او می گفت: «همانا می دانیدکه من از دیگران به خلافت شایسته ترم. به خدا سوگند همچنان سازش خواهم کردچندان که امورمسلمانان سلامت باشد و تنها به من جفا رفته باشد، این کار من درتمنای پاداش و فضیلت آن و نشانه بی میلی من به زر و زیوری است که شما برسرآن به رقابت برخاسته اید.»(8)

 

رفتارحضرت با خلفا
1. حضرت با خلفا روابط خانوادگی داشت، درنمازجماعت ایشان حاضرمی شد و به آنها درامورمهم مشورت می داد. تأثیرحضرت درخلیفه دوم به حدی بودکه دستورداده بود که با حضور علی درمسجد هیچ کس حق رأی و فتوا ندارد.
2. آن بزرگواراصحاب خود راازکارهای تفرقه انگیزمانند سب و لعن که نشانگرتعصبات جاهلانه وخود برتربینی گروهی است به شدت نهی می فرمودند:« من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید! اما اگر کردارشان را یادآورمی شدید و گمراهی ها و کارهای ناشایسته آن ها را برمی شمردید به راست نزدیک تر و معذورتربود » (9)
3. نویسنده مقاله اهل بیت(علیهم السلام) و وحدت اسلامی در بیان شیوه های برخورد آن بزرگوار با مسایل اختلافی می گوید: «...در تعبیری دیگر، حضرت علی(ع) که  به وحدت  و اتحاد مسلمین بسیار علاقه مند بود و در راه آن متحمل انواع رنج ها و مشقت ها شد، در نصایح و سفارشات خود به مسلمین، آن ها را ازطرح مسایل اختلافی مربوط به گذشته و اموراختلاف برانگیز، برحذر می دارد و این طور برداشت می شود که در صورت طرح نیز، حضرت تشریح و توضیح اختلافات و زیاده از حد باز نمودن آن راجایز ندانسته اند. حتی اگر به قصد وحدت باشد. چون این کارها اثرسوء خود را می گذارد. درمقابل حضرت، مسلمانان را به مسایل ومشکلات روز که با آنها دست به گریبانند، متوجه وآگاه می سازد» (10) ازاین روی حضرت در حل مسایل ومشکلات روز با خلفا همکاری می کرد تا مبادا مشکلات داخلی جهان اسلام را در برابرجهان کفرناتوان نشان دهد.

 

2ـ دوره پس از خلافت
زمانی که براثر بدرفتاری خلیفه و دستیارانش آشوب بپا شده و اعتراض های مردمی  بالا گرفت،  امام(ع) خیرخواهانه برای اصلاح امور و آرامش جامعه کوشید و با میانجی گری های متعدد کوشید از بروز فتنه ای خونین مانع شود. او پس از قتل خلیفه واقعه را این گونه ارزیابی نمود: « او استبداد ورزید بد گونه استبدادی و شما برافروختید و بدگونه بیتابی کردید وخداوند درقیامت نسبت به خودخواه و ناشکیبا داوری کند».(11) برخلاف موضع شکیب ومدارای امام(ع)آنگاه که خلافت به خواست واصرارمردم به ایشان رسید، فتنه جویانِ بی تاب از عطش قدرت، ناجوانمردانه از هر سو سربرداشته وآتش ها برافروختند. آنان بااین اقدام خوددانسته ساز تفرقه نواختند و هزاران مسلمان را به پای منافع و امیال خود به دم تیغ سپردند.دراین اوضاع امام(ع) در نهایت صبوری برای جلوگیری از بروزفتنه کوشید و تا مجبورنشد دست به تیغ نبرد و هرفرصتی را برای بازگشت آرامش مغتنم شمرد. ایشان پیش از هرجنگی با روش های مختلف ازجمله صحبت با سپاه دشمن و یا نامه نگاری برای مخالفین ( به ویژه معاویه که به سبب نقض فرمان عزل حضرت درصدد ایجاد تفرقه بود) سعی درجلوگیری ازجنگ وحل مسالمت آمیزاختلافات داشتند وتا جایی برخی دربه تعلل ایشان درآغازجنگ اعتراض کردند. درجریان داوری صفین درنامه ای به ابوموسی اشعری اینگونه نوشت: «بدان که هیچ کس درگرد آوردن امت محمد و سازگاری آنان با یکدیگر از من حریص تر نیست. من بدین کار پاداش نیکو و جایگاه گرامی را نزد خداوند خواهانم...»(12)
با توجه به بحث صورت گرفته دریافتیم که  نگاه حضرت علی(ع) به موضوع  وحدت، نگاهی راهبردی و اسـاسی اسـت که از عمق عشق و علاقه ایشان به پیـامبر(ص) و تـداوم حـیات دین و امتش برمی خیزد. ایشان در دوره یاد شده عملا بر وحدت گرایی تأکید و نشان داد که، تداوم خط اسـلام و مـسلمانی را به عنوان یک اصل اساسی و مهم، سرلوحه فعالیت های خویش قرار داده و با تـمام وجـود و تا آخرین لحظه عمر خـویش بـه هر آنـچه ایـن مـهم را تحقق می بخشد، باور و اهتمام ویژه داشت و حـتی لحـظه ای از این مهم نه کوتاه آمد و نه غفلت ورزید.

 

دکتر اسدالله افشار

 

پانویس‌ها:
1- محمد واعظ زاده خراسانی،  امام علی (ع) و وحدت، کتاب نقد 1380 شماره 19. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.  
2- علی شریعتی،کتاب علی بنیانگذاروحدت، نشرنصرسخنرانی درآبان سال 1350، ازص52-48 ونیز در مورد فلسفه سکوت مراجعه کنید به سید محمد باقرحکیم، الوحدت الاسلامیه من منظورالثقلین، نشرمجمع العالمی لاهل بیت ص. 133.
3- «و طفقت ارتئی بین ان اصول بید جذاء آواصبرعلی طخیهعمیاءیهرم فیها الکبیر،ویشیب فیها الصغیر، ویکدح فیها مومن حتی یلقی ربه.فرایت آن الصبرعلی هاتا احجی فصبرت وفی العین قذی وفی الحلق شجا» نهج البلاغه،ترجمه استاد محمد دشتی،خطبه3 (شقشقیه).
4- ر.ک فخلعی، محمد تقی، کتاب مجموعه گفتمانهای مذاهب اسلامی.
5- استاد مرتضی مطهری، سیری در نهج البلاغه، انتشارات صدرا، بخش پنجم. ص181-179
6- علامه عبدالحسین امینی در موسوعه الغدیرموارد زیادی را بر شمرده اند که علی(ع) به یاری خلفا شتافته و آنها را از فرو افتادن نگاه می داشت و راهکارها را به آنان نشان می داد. ر.ک.ر: امینی، الغدیر، ج6، ص325 83، دارالکتب الاسلامیة، تهران و نیز نهج البلاغه، خطبه134 و خطبه 146
7- «فأمسکت یدی حتی رأیتُ راجعة الناس قد رجعت عن الاسلام یدعون الی محق دین محمد صلی الله علیه و اله فخشیت إن لم أنصر الاسلام و أهلَه أری فیه ثلماً أوهدماً تکونُ المصیبه به علیَّ أعظم من فوت ولایتکم الَّتی انَّما هی متاع ایّام قلائل یزول منها، ما کان کما یزول السَّراب أوکما یتقشع السَّحاب فنهضتُ فی تلک الأحداث حتی زاح الباطل وزهق واطمأنّ الدین وتنهنه...» نهج البلاغه، نامه 62.
8- «لقد علمتم أنّی أحق بها من غیری والله لأسلمن ما سلمت أمورالمسلمین ولم یکن فیها جورٌ إلاّ علیَّ خاصهً التماساً لأجر ذلک وفضله وزهداً فیما تنافستموه من زخرفه وزبرجه.» نهج رالبلاغه خ74.
9- ر.ک. نهج البلاغه خطبه 206 .
10- ر.ک. عثمان رادپی، مقاله ائمه اهل بیت و وحدت اسلامی، چهارمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی خرداد 80. انتشارت دانشگاه مذاهب اسلامی.
11- «إستأثر فأساء الاثرة وجزعتم فأسأتم الجزع و لله حکمٌ واقعٌ فی المستأثر والجازع» پیشین، خطبه30.
12- «لیس رجلٌ فاعلم أحرصُ علی جماعه محمد صلی الله علیه واله وأُلفتها منِّی أبتغی بذالک الثَّواب و کرم المأب...»پیشین، نامه 78.

 

منابع:
1- حميدالله، محمد، اولين قانون اسا سى مكتوب درجهان،ترجمه غلامرضا سعيدى، تهران، انتشارات بعثت، 1365.
2- آيتى، محمد ابراهيم، تاريخ پيامبر اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران،1366
3- علامه مجلسى، محمدتقى، بحارالانوار، تهران، دارالكتب الاسلاميه،1403 ق، جلد39.
4- الميبدى، ابوالفضل رشيدالدين، كشف‏الاسرار و عدة‏الابرار، به اهتمام على‏اصغر حكمت، تهران، اميركبير، 1361، جلد9.
5- حاج سيد جوادى و ديگران، دايره ‏المعارف تشيع، تهران، سازمان دايره ‏المعارف تشيع،1366، جلد 1.
6- بهشتى، سيد محمد، محيط پيدايش اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى،1367.
7- ابن‏هشام، ابومحمد عبدالملك، السيره النبويه، قم، انتشارات ايران،1363، جلد 4.
8- يعقوبى، احمدبن ابى يعقوب، تاريخ يعقوبى، ليدن،1883م، جلد 2.
9- كلينى رازى، ابوجعفر محمد بن يعقوب بن اسحاق، الاصول من الكافى، تهران، دارالكتب الاسلاميه،1363، جلد 8.
10- مطهرى، مرتضى، سيره نبوى، تهران، انتشارات صدرا،1367.
11- مطهرى، مرتضى، خدمات متقابل اسلام و ايران، تهران، انتشارات صدرا، 1362.
12- نهج‏البلاغه، ترجمه دكترسيدجعفر شهيدى، تهران، انتشارات سها مى عامل، 1371، خطبه 192.
13- شيخ صدوق، ابوجعفر، معانى‏الاخبار،تصحيح على‏اكبر غفارى،بيروت،دارالتعارف للمطبوعات،1399 ق.
14- رضوانی، علی اصغر،‌غدیر شناسی، قم، مجمع جهانی اهل بیت (علیه‌السّلام)، بی‌تا.
15- مطهری، مرتضی،حج، تهران، صدرا، ۱۳۸۰.
16- فروزان، محمد حسین،مقاله«وحدت اساس اسلام»، نشریه راه مردم ،3/2/1384.
17- خمینی، سید مصطفی، مستند تحریرالوسیله،قم،مؤسسه تنظیم ونشرآثار امام خمینی (ره)، ۱۴۱۸، ج۱.
18- واثقی،صدر،سیدجمال‌الدین حسینی پایه‌گذارنهضتهای اسلامی، تهران،شرکت سهامی انتشار،1348.
19- محیط طباطبایی، محمد، نقش سیدجمال‌الدین اسدآبادی دربیداری مشرق زمین، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
20- عنایت، حمید، سیری دراندیشه سیاسی عرب، تهران: امیر کبیر1385 .
21- احمد امین، زعماء الاصلاح فی عصر الحدیث، بیروت،دارالکتب العربی.
22- حکیم، آیت الله سید محمد باقر، وحدت اسلامی از دیدگاه قرآن و سنّت، ترجمه ی عبدالهادی فقهی زاده، انتشارات تبیان، چاپ اول، سال 1377.
23- افشار، اسدالله، تفسیری بر قرائت دینی از وحدت( براساس آراء واندیشه های اما م خمینی"ره" )، تهران: سفيرارد هال، سال 1393.

دکتر اسدالله افشار

اشتراک گذاری:
  • لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/96356کپی شد

  • دیدگاه های ارسال شده شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زیان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
    • پربازدیدترین ها
    • شبکه های اجتماعی
    • بازار
    • آخرین اخبار
    سایت تجاریایران تک دکورفروشگاه طبیب