درحال بارگذاری

گروه: سیاست/ایران شناسه: ۹۵۶۲۴۲۹ خرداد ۱۴۰۳ - ۲۳ : ۲۰ بازدید: ۷۵۶۶دیدگاه: ۰

رفتار ائمه(علیهم السلام)؛ با حاکمان، علما و مردم اهل سنت

رفتار ائمه(علیهم السلام)؛ با حاکمان، علما و مردم اهل سنت در بررسی سیره ائمه هدی (علیهم السلام) نیزآثار وحدت طلبی بین مسلمین به وضوح دیده می شود. ایشان در برخورد با مخالفین اعم ازحاکمین اهل سنت و علمای اهل سنت توده مردم اهل سنت ملاک خویش را مصلحت حفظ اسلام و گسترش حدود الهی قر ار داده بودند.

پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، در بررسی سیره ائمه هدی (علیهم السلام) نیزآثار وحدت طلبی بین مسلمین به وضوح دیده می شود. ایشان در برخورد  با مخالفین اعم ازحاکمین اهل سنت و علمای اهل سنت توده مردم اهل سنت ملاک خویش را مصلحت حفظ اسلام و گسترش حدود الهی قر ار داده بودند. لذا از آنجا که حفظ وحدت بین مسلمین لازمه حفظ اسلام در برابر جهان کفر بود همواره ائمه ازتفرقه افکنی و ستیز با مخالفین( به ویژه دربرابرجهان کفر) خودداری می کردند؛ اما آنگاه که مصلحت حفظ اسلام اقتضا می کرد در برابر مخالفینی که اصل اسلام ناب را هدف قرارداده بودند قیام کرده سعی دراصلاح و هدایت آنان داشتند.

شهیدآیت ا.. محمد باقرحکیم یکی از رهبران سیاسی کشور عراق درکتابی دراین زمینه می گوید:« اصل وحدت اسلامی در مجموعه اصولی قرار گرفته است که در نگاه ائمه (علیهم السلام) ازاهمیت ویژه ای برخورداراست و بر بسیاری ازحقوق و واجبات مخصوص به آنان تقدم دارد زیرا اصولا مسلمانان تنها در صورتی می توانند نقش تأثیرگذار خویش را حفظ و از کیان و موجودیت خود دفاع کنند و به طورکلی ندای رسالت محمدی را به گوش جهانیان برسانند که نخست توفیق ایجاد وحدت درمیان اعضا و عناصر جامعه خود را یافته باشند. همچنین جزدرصورت ساختن بنای اتحاد و وحدت اسلامی از هرگونه مواجه با دشمنان عاجزخواهند ماند و دراین میان، هیچ فرقی میان رویارویی های فکری، سیاسی، علمی، اقتصادی و نظامی نیست.»[1]

اهل بیت(علیهم السلام) پس ازحضرت علی (ع) باچند دسته ازمخالفین اهل سنت برخورد داشتند.این سه دسته شامل حاکمان اهل سنت، علمای اهل سنت و توده مردم اهل سنت هستندکه رفتارائمه با ایشان به تناسب ویژگی های خاص هردسته متفاوت بود. که هر یک ازآنها جداگانه و با نگاه کارشناشانه صاحب نظران این حوزه در ذیل بررسی می شود.

 

1- برخورد ائمه(علیهم السلام)باحاکمان اهل سنت

ائمه(علیهم السلام)حاکمان خود را به رسمیت نمی شناختند و هرگز با آنان همکاری نمی کردند. ایشان هیچ منصب حکومتی رانپذیرفتند. فلسفه این امرنیزروشن بود چرا که ستیز ائمه(علیهم السلام) با حاکمان با هدف مبارزه با انحرافی بود که حاکمان مسبب آن بودند. حاکمان بارها از حدود الهی منحرف می شدند؛ اقدام به تحریف شریعت کرده، استبداد و ستم و استثمار بندگان خدا که مخالفت قطعی با سیره رسول خدا (ص)داشت؛ می کردند. امام باقر (ع) در روایتی می فرمایند: « رهبران ستم پیشه و پیروانشان؛ ازدین خدا به دور و با آن بیگانه اند».[2]

 

ذکر نمونه‌هایی ازرفتاراهل بیت(علیهم السلام) با حاکمان

برخورد امام حسین(ع) با حاکمین زمان خود از نمونه های برخورد دین مدار و مصلحت گرا است.دراثر سیاست های دقیق و فریب کارانه معاویه، شخصیت جامعه اسلامی مسخ و ارزشها دگرگون شده بود، به طوری که مسلمانان، با آنکه می دانستند اسلام هیچ وقت اجازه نمی دهدآنان مطیع زمامداران بیدادگری باشندکه به نام دین برآنها حکومت می کنند، با این حال براثرضعف و ترس و نا آگاهی از زمامداران ستمگرپشتیبانی     می کردند و دراثراین سیاست، مسلمانان، برخلاف منطق قرآن و تعالیم پیامبرتبدیل به افرادی ترسو و سازشکار و ظاهرساز گشته بودند.

از جمله عواملی که درکتب تاریخی مانع قیام امام در برابرمعاویه شمرده شده پیمان صلح امام حسن(ع) و ژست دینی معاویه است.[3] با وجود این عوامل،گرچه امام دست به قیام نزد، ولی در مواقع حساسی چون حج و... سعی درافشای ماهیت ضد دینی معاویه داشت.[4] آنگاه که در زمان یزید شرایط اعتراض بزرگ مهیا شد، کمترین اغماضی نکرد و با هدف اصلاح امت رسول خدا(ص) به پاخاست تا بیش از این جلوی انحرافات را گرفته، ماهیت ضد دینی حکومت وقت را آشکارسازد.

خطرحکومت یزیدی، به کیان اسلام وهمه مسلمانان مربوط می شد.ازاین رو امام حسین (ع)، مسئولیت مقابله با آنرابه نیابت از همه مسلمانان بردوش گرفت. سرّتایید همه گرایشها و فرق مذهبی مسلمانان ازاین قیام ومقابله،شاید در همین نکته نهفته باشد. قبول مطلقی که درطول تاریخ اسلام از نهضت امام حسین(ع) صورت پذیرفته و نفی وانکار عمیقی که از طرف جمیع علمای مسلمانان نسبت به رفتاریزید،به عمل آمده همه وهمه گواهی روشن برآن است که قیام عاشورا به مصالح دینی واسلامی تمام مسلمانان مربوط بوده و تلاش گسترده امویان برای سرپوش گذاشتن برحقیقت و وارونه جلوه دادن آن هیچ سودی نبخشیده است.[5]

امام حسن(ع) هرگزدر بیان حق و دفاع از حریم اسلام نرمش نشان نمی داد.او علنا از معاویه انتقاد می کرد و سوابق زشت و ننگین معاویه و دودمان بنی امیه را بی پروا فاش می ساخت. مناظرات و احتجاجهای مهیج و کوبنده حضرت با معاویه و مزدوران او نظیر: عمرو عاص، عتبه بن ابی سفیان، ولید بن عقبه، مغیره بن شعبه و مروان بن حکم، شاهد و مؤید این مدعا است.

مخالفت حضرت با معاویه به خاطرمصلحت همه مسلمین بود. شاهد براین مدعا پاسخ حضرت به پیام معاویه مبنی برسرکوب قیام حوثره اسدی؛ است که حضرت گفتند: « من برای حفظ جان مسلمانان دست از سر تو برداشتم و این معنا موجب نمی شود که از جانب تو با دیگران بجنگم».[6]

حضرت نمی خواستند جان مسلمین درجنگی دیگرکه ثمره آن چندان سود مند به حال مسلمین نبود از بین برود و به همین علت و دیگرعلل مذکوردرکتب تاریخ، از جنگ با معاویه دست شستند. شاهد دیگر براین مسئله در معاهده صلح حضرت با معاویه است.حضرت درماده پنجم این معاهده ازمعاویه تعهد می گیرد که تمام مردم اعم از سکنه شام، عراق و حجاز؛ ازهرنژادی که باشند؛ ازتعقیب وآزار وی (معاویه) درامان باشند.[7] از دیدگاه حضرت، در جامعه اسلامی همه فرقه های اسلامی باید ازآزار حاکمین درامان باشند و به همین سبب و برای تأمین امنیت عمومی برای همه افراد جامعه اسلامی بود که حضرت این ماده را در معاهده گنجاندند.

البته ائمه در مخالفت با حاکمان تنها نبودند، بلکه برخی از علمای اهل سنت نیز با حاکمانشان به مخالفت مستقیم یا غیر مستقیم برخاستند و تا سر حد مبارزه مسلحانه با آنان پیش رفتند، به عنوان نمونه ازهمراهان و حامیان؛ زید بن علی در مبارزه علیه هشام بن عبد الملک بود.

ازسوی دیگر همکاری با حاکمان عادل و مروجان شریعت را که موجب دین می شد را مورد تشویق قرار   می دادند.

ایشان با آن دسته از فرمانروایانی که تا حدودی مصالح مسلمانان را رعایت می کردند (گرچه آنها نیز مشروع نبودند) اما در قوانین مربوط به حکومت و نظام اسلامی از آنان پیروی می کردند. در مسائل مرتبط به کیان اسلام و شوکت مسلمانان، حاکمان را یاری کرده و در مسائل حکومتی از آنان پیروی می کردند. به عنوان نمونه زمانی که به دلیل تهدید سلطان روم به عدم ضرب سکه برای مسلمانان؛ حیات اقتصادی مسلمین به خطر افتاد امام باقر(علیه السلام) پیشنهاد ضرب سکه به حکومت وقت داد و طریقه ضرب سکه را به ایشان آموخت تا بدین وسیله استقلال اقتصادی مسلمین حاصل گردد.[8]

برخی مناظرات اهل بیت (علیهم السلام) با علمای سایرمذاهب درهمین جهت بوده است. ایشان به سئوالاتی که حاکمان و وابستگان آنان ازپاسخگویی به آن عاجز بودند؛ پاسخ می دادند تا طرح شبهات و مسائل ضد اسلامی توسط کفار، موجب تضعیف موضع عقیدتی مسلمین نگردد.[9] به عنوان نمونه می توان به رسوا نمودن جاثلیق( بزرگ اسقفان مسیحی) درجریان نماز باران توسط امام حسن عسگری(ع) در دوران حکومت معتمد عباسی اشاره کرد.[10]

 

2- برخورد ائمه(علیهم السلام) با علمای اهل سنت

ائمه در برخورد با دانشمندان و رهبران فکری روشهایی در پیش داشتند. دراختلافات عقیدتی شیوه بحث آزاد و انتقاد سازنده استفاده می کردند. علمای اهل سنت درعصر ائمه به دو دسته قابل تقسیم است. یک دسته علمای درباری بودند و به حمایت بی حد از حکومت ها برمی خاستند و هدفی جز رسیدن به آمال دنیوی خویش نداشتند و دسته ای دیگر سعی در دوری از حاکمان و داشتن استقلال رأی داشتند. ایشان به دنبال علم دین و رسیدن به معارف دینی بودند.

ائمه با علمای درباری برخورد جدی داشتند وبه شیوه های مختلف چون مناظره ویا نامه نگاری و... در مقابل انحرافاتی که ایشان برای جلب رضایت حکام وقت در دین به وجود می آوردند،می ایستادند، به عنوان نمونه می توان به مبارزه امام سجاد(ع) با محمد بن مسلم زهری (محدث درباری وقاضی حکومت یزید بن عبدالملک وهشام) اشاره کرد.[11]

البته حکام وقت همیشه در تلاش بودند، عده ای از علما را گرد خود داشته، تا در رسیدن به مقاصدشان ایشان را یاری کنند. برخی از مناظرات ائمه با علمای اهل سنت نیز به سبب خواست حکام بوده است از جمله این مناظرات: مناظره امام جواد(علیه السلام) با یحیی بن اکثم[12]، برخی از مناظرات امام صادق (ع) با ابو حنیفه، مناظره امام رضا(ع) با سلیمان مروزی و علی بن محمد بن جهم[13] ومناظرات امام هادی(ع) بایحیی بن اکثم و فقهای دربارمتوکل، می توان نام برد.

دسته ای دیگراز علمای اهل سنت بودند که اهل بیت(علیهم السلام) با احترام ویژه ای با آنان رفتار می‌کردند. برخورد بزرگوارانه امام صادق (ع) با علمای اهل سنت چنان بود که ایشان از حسن سلوک حضرت تعریف و تمجید کرده اند.

مالک بن انس در این باره می گوید: «من هرگاه بر امام صادق وارد می شدم برمن احترام می گذاشت. برایم بالشتی می آورد که برآن تکیه کنم و قدرم را می شناخت و می فرمود: ای مالک من تو را دوست دارم و من بر این سخن خوشحال می شدم. خدا را براین دوستی سپاس می گفتم آن حضرت بسیارحدیث         می فرمودند و خوش مجلس و پر فایده بود...».[14]

ائمه با ایشان به تبادل علمی و راهنمایی می پرداختند. همیشه با گشاده رویی از علمای مذاهب استقبال می‌کردند و هیچ گاه در پاسخ به سئوالات علمای اهل سنت طفره نمی رفتند. علمای اهل سنت با کمال آزادی و بدون ترس به حضور ائمه می رسیدند وبا صراحت انتقادهای خودرا نسبت به اسلام وتشیع بیان می کردند دربرخورد با علمای اهل سنت همانند برادران دینی وهمکیش حقوق ومزایای معاشرتی یک مسلمان رادرحق آنان رعایت می کردند. به آنان احترام می گذاشتند وبه هنگام بحث و گفتگو دلسوزانه در رفع ابهامات فکری و یا تهاجمات اعتقادی به آنان یاری میرساندند.[15]

اخلاق حسنه اهل بیت (علیهم السلام) با علمای اهل سنت موجب شد که بسیاری ازبزرگان ایشان از محضر ائمه استفاده علمی کنند. چهار فقیه بزرگ اهل سنت به طور مستقیم یا غیر مستقیم درمحضر اهل بیت(علیهم السلام) شاگردی کرده و به عظمت علمی ایشان اعتراف داشتند. ابوحنیفه بسیارمی گفت:«لولا السنتان لهلک النعمان: اگر آن دو سالی که نزد امام صادق(ع) شاگردی کردم، نبود هلاک می شدم.»[16] و نیز می گفت: «ما رأیت أفقه من جعفر بن محمد: من کسی را داناتر و فقیه تراز جعفربن محمد ندیدم.»[17]

مالک بن انس درمورد امام صادق (ع) می گوید:« در علم و عبادت و پرهیزگاری، برترازجعفربن محمد هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است».[18]

امام شافعی امام صادق (علیه السلام) را صاحب علم و فضیلت بسیار می خواند و شاگردی بسیاری از علما را نزد ایشان از جمله فضایل شان می داند.[19]

 

جاحظ می گوید: علم و فقه جعفر بن محمد دنیا را فرا گرفته است.[20] و ابوحنیفه و سفیان ثوری از شاگردان او بودند.

ابن حجرهیثمی، یحیی ابن سعید،ابن جریح،مالک،سفیانین،أبی حنیفه،شعبه، أیوب سجستانی و... را از راویان حدیث حضرت نام می برد[21] امام شافعی واحمد بن حنبل نیزبه طورغیرمستقیم ازشاگردان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) بودند.

درنهایت به عنوان جمع بندی می توان گفت که درمسلک اهل بیت (علیهم السلام) رابطه علمی بین شیعه و سنی همیشه با احترام وحرارت خاصی برقرار بوده است. در عصرکنونی نیزکه ضرورت انسجام میان مسلمانان برای همه اهل درایت آشکار است، باید میان علما و حوزه های علمیه شیعه و سنی رابطه علمی برقرار کرد تا ایشان رو در رو و بدون واسطه، به حل مسائل و مشکلات موجود فیما بینشان اقدام کنند و به پیروی از اهل بیت،کرسی های مناظره و بحث علمی را همراه با رعایت احترام و اصول اخلاقی و با معیار حق و انصاف و لحاظ مصالح همه مسلمین، دایرکرده به دورازتعصب به تبادل علمی بپردازند. باشد که دست تفرقه افکنان کوتاه گردد و به برکت اینگونه روابط محکم اعتقادی، انسجام اسلامی میان پیروان دین محمد(ص) آنچنان وثیق و استوار گردد که دسیسه های کفار و دشمنان هزار رنگ و چهره، نتواند آن را متزلزل نماید.  

 

3- برخورد ائمه با توده اهل سنت

ائمه درمعاشرت با اهل سنت به عنوان شهروندان جامعه اسلامی و همکیشان شریعت پیامبردرمجالس آنان شرکت می کردند. درتشییع جنازه آنان حضورمی یافتند و شیعیان خود را توصیه می کردند که با برادران اهل سنت خوش رفتار باشند. درمساجد آنان نماز بگذارند و در عبادات ومراسم اجتماعی آنان را همراهی کنند. ائمه یاران خود راازتکروی بازمی داشتند وتوصیه می کردند که درمراسم عمومی که موجب شکوه و عظمت اسلام می باشد شرکت کنند به پیروان خود توصیه می کردند علاوه بر شر کت در مراسم عمومی اهل سنت از بروز آن دسته از باورها که افکار عمومی اهل سنت را تحریک و موجب بد گمانی و آشوب در جامعه اسلامی می کند، جلو گیری کرده و آن را در شرایط نامناسب کنار بگذارند، تا بدین گونه از تشنج و اختلاف در جامعه جلوگیری شود.

درروایتی ازامام صادق(ع) به عبدالاعلی آمده است: «برشیعیان ما سلام و رحمت خدا را ابلاغ کن و بگو که جعفربن محمد به شما می گوید: خداوند رحمت کند بنده ای راکه دوستی مردم را به خود و به ما جلب کند آنچه مردم آن را می شناسند و باور دارند برآنان آشکارکنید و از نشرآنچه آن را منکر و مخالفند خودداری ورزید».

لازم به ذکر است ائمه درکمک های مادی و دستگیری از نیازمندان نیز هیچ گونه تفاوتی میان شیعیان و اهل سنت قائل نمی شدند. سیره برخورد ائمه با اهل سنت بیانگراین نکته بود که آنان در دیدگاه اهل بیت(علیهم السلام) به عنوان برادران دینی نگریسته شده و آنها را درتمام حقوق و مزایای اسلامی شریک می دانستند. ائمه در مباشرت ها و برخوردهای گوناگون زندگی با اهل سنت مراوده و ارتباط داشتند و نشانی از جدایی و تمایزو مرزبندی بین ائمه و اهل سنت درزندگی آنها به چشم نمی خورد. همدیگررا در خانه ها زیارت        می کردند، برسر سفره های همدیگر غذا می خوردند، در کسب وکاربا هم شرکت داشتند و در مجالس عبادی و دینی در کنار یکدیگر بودند».[22]  به عنوان نمونه حضرت علی(ع) هیچگاه در بیت المال ودیگر مزایای اجتماعی بین شیعیان ودوستداران خود و سایرین تفاوتی نگذاشته، عادلانه رفتار می کردند.[23]

 

وحدت اسلامی راهبرد رسیدن به قدرت حقیقی برای مسلمانان است

جان کلام این که با توجه به مباحث مطرح شده و تأکید ائمه هدی ( علیهم السلام) در خصوص وحدت شیعیان با علما و جامعه اهل سنت  و برای دستیابی به این مهم و حفظ و حراست از آن در این برهه حساس و پیچیده معادلات سیاسی بین المللی؛ راهی جز گفت و گو وجود ندارد چرا که امروزه واژه گفتگو عنوان یکی از رویکردهای استراتژیک و راهبردی مورد توجه است. این حقیقت انکار ناپذیر را باید بپذیریم که وحدت اسلامی راهبرد رسیدن به قدرت حقیقی برای مسلمانان است و پرداختن به اختلافات جزئی درونی باعث می‌شود تا چشم امت اسلامی بر راهبردهای بلند مدت بسته شده و آرمانهای عالی به فراموشی سپرده شود.        

از نگاه صاحب نظران و کارشناسان؛ با جمع بندی تمامی عناصر واگرا مانند تفاوت در مذهب و حتی تضاد در منافع و دیدگاه‌های سیاسی و اقتصادی می‌توان همواره امیدوار بود که با توسل به اشتراکات دینی بتوان ابتدا در سطح اندیشمندان و متفکران جهان اسلام جریانی از گفتگو و هم اندیشی را آغاز نمود تا این راهبرد، زمینه را برای گفتگو‌های میان سران سیاسی کشورهای اسلامی براساس اشتراکات دینی و منطقه‌ای فراهم گرداند.

یکی از نقاط ضعف پیرامون گفتگوی دنیای اسلام همواره عدم درک مناسب دغدغه‌های فکری و امنیتی و... مذاهب اسلامی از یکدیگر است، که این خود بازگو کننده عدم وجود ساز وکاری مشخص و سازمان یافته در راستای نزدیکی و گفتگوی میان تمامی مذاهب اسلامی است که می‌توان با تکیه بر اشتراکات؛ راه گفتگو و تعامل و در پایان آرمان وحدت میان مسلمانان را هموار کرد.[24]

 

دکتر اسدالله افشار

 

منابع:

اباذری، عبدالرحیم، (1383) آیت‌الله بروجردی ( آیت‌ اخلاص )، معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران.

ابن خلدون، مقدمه، مترجم پروین گنابادی، تهران، نشرعلمی و فرهنگی، بی تا.  

احسانبخش، شیخ صادق، آثار الصادقین، رشت، جاوید، بی تا

اسدآبادی، سید جمال (1355)، عروه الوثقی، کابل، بیهقی.

افشار، اسدالله، (1390)، عصر بیداری ملت ها، تهران، الماس دانش.

افشار،اسدالله(1393)، تفسیری برقرائت دینی ازوحدت( براساس آراء واندیشه های اما م خمینی"ره")،تهران: سفير  ارد هال.

امین، احمد، (بی تا)، زعما الاصلاح فی عصر الحدیث، بیروت، دارالکتاب العربی.

اولیایی، احمد، (1386)، حبل الله، قم، ابتکار دانش.

بابایى، غلامرضا، (1369)، فرهنگ اصطلاحات روابط بین الملل تهران، سفیر.

بهرامی، غلامرضا، (1378)، وحدت اسلامی، قم، نشر سبز،

بی آزارشیرازی، عبدالکریم، (1403ق) توحیدکلمه، تهران، نشر فرهنگ اسلامی.

بی آزار شیرازی، عبرالکریم، (1350) همبستگی مذاهب اسلامی، تهران، امیرکبیر.

ترجمه نهج البلاغه، (1383)، ترجمه محمد دشتی، قم، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیر المومنین.

تسخیری، محمدعلی، (1383)، درباره وحدت و تقریب مذاهب اسلامی، ترجمه محمد مقدس، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی.

جعفریان، رسول، (بی تا)، سیره رسول خدا (ص)، بی جا. موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت.

جناتی، محمد ابراهیم(1381)، همبستگی ادیان و مذاهب اسلامی، قم، نشر انصاریان.

حر عاملی، محمد بن الحسن(1403)، وسائل الشیعه، بیروت، داراحیاء اتراث العربی، پنجم.

حسینیان، روح‌الله، (1381)، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران ( 1320 – 1340 )، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران.

حکیم، محمد باقر، (1383)، وحدت اسلامی، بی جا، انتشارات نوجوان.

بی آزارشیرازی، عبدالکریم، حکیمی، محمدرضا، (1360) مشعل اتحاد، بی جا، موسسه انجمن کتاب.

حلبی، علی اصغر، (1374)، تاریخ نهضت‌های دینی-سیاسی معاصر، تهران، بهبهانی.

خدوری، مجید، (1366)، گرایشهای سیاسی در جهان عرب، مترجم عبدالرحمن عالم، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.

خسروی، محمدعلی، (1378)، آرمانشهر وحدت، تهران، عروج.

دشتی، محمد، (1386)، فرهنگ سخنان پیامبر اکرم(ص)، قم، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین (ع).

ذاکری، محمداسحاق، (1388)، اندیشه‌های تقریبی شرف الدین عاملی، قم، مئسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).

ری شهری، محمد، (1388)، میزان الحکمه، مترجم حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث.

زررین کوب، عبدالحسین، (1369)، کارنامه زرین اسلام، تهران، امیرکبیر.

زنجانی نجفی، عبدالکریم، (1384)، یگانگی اسلام، مترجم عطا محمد سردارنیا، بی جا، قضا نجف.

سیدرضی، محمد بن الحسین، (1384)، نهج البلاغه، ترجمه سید محمد مهدی جعفری، تهران، ذکر.

سعیدی، گل بابا، (1388)، فرهنگ جامع اصطلاحات عرفانی ابن عربی، تهران، زوار.

شرف الدین، عبدالحسین، (1369ق)، اجتهاد در مقابل نص، ترجمه علی دوانی، بی جا، کتابخانه اسلامی.

شیخ الرئیس قاجار، ابوالحسن میرزا، (1363)، اتحاد اسلام، تهران، تاریخ ایران.

شیخ صدوق، (بی تا) توحید الصدوق، قم، جامعه مدرسین.

شهیدی، سیدجعفر، (1378)، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، نشر دانشگاهی.

صدیقی، کلیم، (1384)، مسائل نهضت‌های اسلامی، مترجم هادی خسروشاهی، تهران، اطلاعات.

عنایت، حمید، (1358)، سیری در اندیشه سیاسی غرب، تهران، امیر کبیر.

کاشف الغطا، محمدحسین، (بی تا)، نامه‌ای از امام، مترجن ف ج، تهران، توحید.

-کاشف الغطا، شیخ محمد حسین، (بی تا)، امنیت آئین ما، قم، نسل جوان.

کوهستانی نژاد، مسعود، (1381)، چالش مذهب و مدرنیسم، تهران، نی.

کرمانی، ناظم الاسلام، (بی تا)، تاریخ بیداری ایرانیان، تهران، آگاه.

گوهرین، سیدصادق، (1388)، شرح اصطلاحات تصوف، تهران، زوار.

لطفی، مهدی، (1378) جرعه نوش غدیر، قم، نسیم حیات.

متقی هندی، (بی تا)، کنزالعمال، بیروت، الرساله.

مشکور، محمدجواد، (1368)، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوی.

مطهری، مرتضی، (1372)، تکامل اجتماع، تهران، صدرا.

مطهری، مرتضی، (1357)، نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر، تهران، صدرا.

مطهری، مرتضی، (1378)، مجموعه آثار، تهران، صدرا.

مطهری، مرتضی، (1380)، شش مقاله، قم، صدرا.

مقتدر، هوشنگ، (1370)، سیاست بین الملل و سیاست خارجى تهران، مفهرس.

مجلسى، محمدباقر، (1403ق)، بحارالانوار، بیروت، الوفا.

معزالدین، محمد سعید، (1374)، آوای وحدت، مجمع جهانی تقریب.

موثقی، سید احمد، (1375)، استراتژی وحدت در اندیشه سیاسی اسلام، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.

محیط طباطبایی، محمد، (1372)، سیدجمال الدین اسدآبادی و بیداری مشرق زمین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

موسوی، سید موسی، (1390)، عوامل و آسیب‌های وحدت اسلامی از منظر قرآن، قم، ابوالحسنی.

نهج الفصاحه (1390)، کلمات قصار حضرت رسول، ابوالقاسم پاینده، مشهد، هاتف.

واثقی، صدر، (1348)، سیدجمال الدین حسینی پایه گذار نهضت‌های اسلامی، تهران، سهامی انتشار.

 

پی‌نوشت:

[1] - سید محمد باقر حکیم. وحدت اسلامی از دیدگاه کتاب و سنت؛ ترجمه عبد الهادی فقهی زاده. نشر تبیان/ ص 135.

[2] - کافی، ج1/ ص 184 .

[3] - مهدی پیشوایی. سیره پیشوایان. نشر موسسه امام صادق (ع)/ ص 147.

[4] - همان/ ص151 به بعد .

[5] - سید محمد باقر حکیم. وحدت اسلامی از دیدگاه کتاب و سنت؛ ترجمه عبد الهادی فقهی زاده. نشر تبیان/ ص138.

[6] - مهدی پیشوایی. سیره پیشوایان. نشر موسسه امام صادق (ع)/ ص 95.

[7] - همان/ ص 114.

[8] - سید محمد باقر حکیم. وحدت اسلامی از دیدگاه کتاب و سنت؛ ترجمه عبد الهادی فقهی زاده. نشر تبیان/ ص139.

[9] - محمد علی تسخیری. وحدت اسلامی برپایه مرجعیت اهل بیت؛ ترجمه سید جلال میرآقایی. نشرمجمع تقریب مذاهب/ ص 87 به بعد.

[10] - مهدی پیشوایی. سیره پیشوایان. نشر موسسه امام صادق (ع)/ ص 631.

[11] - همان/ ص277 به بعد.

[12] - همان/ ص544 و در مورد سایر مناظرات نیز همین منبع قابل استفاده است.

[13] - همان و نیز بحار الانوار/ ج 49 و نیز عیون اخبار امام رضا و نیز مسند الامام الرضا/ ج2.

[14] - فاطمه زهرا داوودی. اهل بیت در کتاب و سنت. چهاردهمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی. خرداد ماه 1380. انتشارت دانشگاه مذاهب اسلامی ص 19 .

[15] - همان.

[16] - عبد الحلیم الجندی. الإمام جعفر الصادق (ع)/ ص 252. حامد حفنی داود. نظرات فی الکتب الخالدة /  ص 182. السید مرتضی العسکری. عبدالله بن سبا . ج 1 / ص 16.

[17] - الشیخ محمد علی الأنصاری. الموسوعة الفقهیة المیسرة. ج 1 / ص 33.

[18] - و قال عنه مالک: «جعفر بن محمد اختلفت إلیه زمانا فما کنت أراه إلا علیی إحدی ثلاث خصال، إما مصل وإما صائم و إما یقرأ القرآن، و ما رأت عین و لا سمعت اذن و لا خطر علی قلب بشر أفضل من جعفر بن محمد الصادق علما و عباده و ورعا»، الموسوعه الفقهیه المیسره - الشیخ محمد علی الأنصاری ج 1، ص 33.

[19] -  و قال محمد بن طلحة الشافعی:«جعفر بن محمد هوم علماء أهل البیت و ساداتهم، ذوعلوم جمه، و عباده موفوره - ثم أخذ یعد صفاته الحمیده ثم قال:- نقل عنه الحدیث و استفاد منه العلم جماعه من أعیان الامه وأعلامهم - ثم عد أسماءهم ثم قال:- و عدوا أخذهم منه منقبه شرفوا بها و فضیله اکتسبوها» الشیخ محمد علی الأنصاری. الموسوعة الفقهیة المیسرة. ج 1 / ص 33.

[20] - و قال عنه أبو بحر الجاحظ: «جعفر بن محمد، الذی ملأ الدنیا علمه وفقهه و یقال: إن أبا حنیفة من تلامذته، وکذلک سفیان الثوری، و حسبک بهما فی هذا الباب». ( الشیخ محمد علی الأنصاری. الموسوعة الفقهیة المیسرة. ج 1 / ص 33 )

[21] - وقال عنه ابن حجر الهیثمی:«جعفرالصادق نقل الناس عنه من العلوم ما سارت به الرکبان و انتشر صیته فی جمیع البلدان، و روی عنه الأئمة الأکابر، کیحیی ابن سعید، ابن جریح، مالک، السفیانین، أبی حنیفه، شعبه، و أیوب السجستانی». و قال الشهرستانی: «جعفر بن محمد الصادق هو ذو علم غزیر و أدب کامل فی الحکمة و زهد فی الدنیا و ورع تام عن الشهوات». ( الشیخ محمد علی الأنصاری. الموسوعة الفقهیة المیسرة. ج 1 / ص 33)

[22] - فاطمه زهرا داوودی. اهل بیت در کتاب و سنت. چهاردهمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی. خرداد ماه 1380. انتشارت دانشگاه مذاهب اسلامی ص 33.

[23] - محمد حسین طارمی. انسجام اسلامی درسیره اهل بیت(علیهم السلام).  پایگاه حوزه :3 شهریور ماه 1386/ شماره 213.

[24] - امید حسین‌خانی و محمد رجایی‌نژاد. گفتگـو، راهبرد رسیدن به آرمان وحدت اسلامی. فصلنامه حبل المتین / شماره 10.

دکتر اسدالله افشار

اشتراک گذاری:
  • لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/95624کپی شد

  • دیدگاه های ارسال شده شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زیان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
    • پربازدیدترین ها
    • شبکه های اجتماعی
    • بازار
    • آخرین اخبار
    سایت تجاریایران تک دکورفروشگاه طبیب